نویسنده: سمیّه امینی

«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آَبَائِهِنَّ أَوْ آَبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [1]
کلمه‌ی «غض» به معناى روى همْ‌نهادن پلک‏هاى چشم است، و کلمه‌ی «ابصار» جمع بصر است که همان عضو بیننده باشد و از اینجا معلوم مى‏شود که کلمه‌ی «من» در جمله‌ی «مِنْ أَبْصارِهِمْ» براى ابتداى غایت است، و یا براى بیان جنس، و یا تبعیض باشد، و معنایش این است که مؤمنین چشم‏پوشى را از خود چشم شروع کنند. پس در جمله‌ی«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» از آنجایى که کلمه‌ی «‏یغضوا» مترتب بر« قل- بگو» مى‏باشد نظیر ترتبى که جواب شرط بر شرط دارد قهراً دلالت مى‏کند بر اینکه قول در اینجا به معناى امر است، و معناى جمله این است که به مؤمنین امر کن که چشم خود را بپوشند، و تقدیر آن این است که: « ایشان را امر به غض و چشم‏پوشى کن که اگر امر بکنى چشم خود را مى‏پوشند»، و این آیه به جاى اینکه نهى از چشم‏چرانى کند، امر به پوشیدن چشم کرده و فرقى ندارد، آن امر این نهى را هم افاده مى‏کند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبى را بر مردان، و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان تحریم فرموده. و جمله‌ی «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» نیز به معناى این است که به ایشان امر کن تا فرج خود را حفظ کنند و کلمه‌ی «فرجه» و «فرج» به معناى شکاف در میان دو چیز است که با آن از عورت کنایه آورده‏اند، و در قرآن کریم هم که سرشار از اخلاق و ادب است همیشه این کنایه را استعمال کرده، به طورى که راغب گفته در عرف هم به خاطر کثرت استعمال مانند نص و اسم صریح براى عورت شده است. و مقابله‏اى که میان جمله‌ی «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» با جمله‌ی «یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» افتاده، این معنا را مى‏رساند که مراد از «حفظ فروج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط که بعضى پنداشته‏اند، در روایت هم از امام صادق (رح) رسیده که فرمود: تمامى آیاتى که در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناى حفظ از زنا است، به غیر این آیه که منظور در آن حفظ از نظر است. آن گاه به مصلحت این حکم اشاره نموده، و با بیان آن مردم را تحریک مى‏کند که مراقب این حکم باشند و آن اشاره این است که مى‏فرماید: «این بهتر شما را پاک مى‏کند، علاوه بر این خدا به آنچه مى‏کنید باخبر است. » «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ... » کلام در جمله‌ی «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ... » همان است که در جمله‌ی «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ... » پس براى زنان هم جایز نیست نظر کردن به چیزى که براى مردان جایز نیست، و بر ایشان هم واجب است که عورت خود را از اجنبى- چه مرد و چه زن- بپوشانند. و اما اینکه فرمود: «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها» کلمه‌ی «ابداء» به معناى اظهار است و مراد از «زینت زنان»، مواضع زینت است، زیرا اظهار خود زینت از قبیل گوشواره و دستبند حرام نیست، پس مراد از اظهار زینت، اظهار محل آنها است.
خداى تعالى از این حکم آنچه را که ظاهر است استثناء کرده. و در روایت آمده که مقصود از آنچه ظاهر است صورت و دو کف دست و قدمها مى‏باشد. «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ»- کلمه‌ی«خمر» به دو ضمه- جمع خمار است، و «خمار» آن جامه‏اى است که زن سر خود را با آن مى‏پیچد، و زاید آن را به سینه‏اش آویزان ‏و کلمه‌ی «جیوب» جمع جیب- به فتح جیم و سکون یاء است که معنایش معروف است، و مراد از جیوب، سینه‏ها است، و معنایش این است که به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه‏ها را به سینه‏هاى خود انداخته، آن را بپوشانند. «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ... أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ»- کلمه‌ی«بعولة» به معناى شوهران است. و طوایف هفتگانه‏اى که قرآن از آنها نام برده محرم‏هاى نسبى و سببى هستند. و اجداد شوهران حکمشان حکم پدران ایشان، و نوه‏هاى شوهران حکمشان حکم فرزندان ایشان است. و اینکه فرمود: «نسائهن» و زنان را اضافه کرد به ضمیر زنان، براى اشاره به این معنا بوده که مراد از «نساء» زنان مؤمنین است که جایز نیست خود را در برابر زنان غیر مؤمن برهنه کنند، ‏ از روایات وارده از ائمه اهل بیت (رح) هم همین معنا استفاده مى‏شود. اطلاق جمله‌ی «أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ» هم شامل غلامان مى‏شود و هم کنیزان، و از روایات نیز این اطلاق استفاده مى‏شود، همچنانکه به زودى خواهد آمد، و این جمله یکى از مواردى است که کلمه‌ی«ما» در صاحبان عقل استعمال شده، و در معناى «من- کسى که» به کار رفته است. «أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ»- کلمه‌ی «اربه» به معناى حاجت است، و منظور از این حاجت شهوتى است که مردان را محتاج به ازدواج مى‏کند، و کلمه‌ی «من الرجال» بیان تابعین است. و مراد از این رجال تابعین افراد سفیه و ابلهى هستند که تحت‏ قیمومت دیگران هستند و شهوت مردانگى ندارند. «أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ»- الف و لام در«الطفل» براى استغراق است و کلیت را مى‏رساند، یعنى جماعت اطفالى که بر عورتهاى زنان غلبه نیافته‏اند یعنى آنچه از امور زنان که مردان از تصریح به آن شرم دارند، اطفال زشتى آن را درک نمى‏کنند، و این به طورى که دیگران هم گفته‏اند کنایه از حد بلوغ است. «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ»- پاهاى خود را محکم به زمین نزنند تا صداى زیورآلاتشان از قبیل خلخال و گوشواره و دستبند به صدا در نیاید. «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»- مراد از «توبه» به طورى که از سیاق بر مى‏آید بازگشت به سوى خداى تعالى است، به امتثال اوامر او، و انتهاء از نواهیش و خلاصه پیروى از راه و صراطش(2) ابتدا باید عورت را تعریف کرد. تعریف عورت: اصل آن از عار است یعنی آن چیزی که انسان از ظاهر شدنش خجالت می‌کشد. از دیدگاه فقها آنچه که کشفش نزد زن و مرد حرام می‌باشد. (3) در سوره احزاب خداوند زنان و مردان مسلمان را از نگاه کردن به همدیگر بازداشته است. اما محدوده این نظرها با توجه به آیات باید روشن شود. نظر به عورت همسران به همدیگر جایز می‌باشد اما نظر به هر نامحرم دیگری حرام است. ظاهر این آیه پوشاندن چشم از نگاه به آنچه که حرام شده است را نشان می‌دهد و به حدیث پیامبر اشاره می‌کند که می‌فرماید: یا علی ان لک کنزاً فی الجنة و انک ذو وفرٍ منها فلا تتبع النظرة َ النظرة َ فان لک َ الاولی و لیست لک الثانیة َ. (4) مراد از غص بصر از آنچه که حرام است و اخفش جواز داده است که بیشتر از آن نباشد. سیبویه می‌گوید: غص بصر بعدش حفظ فرج به دنبالش می‌آید. برای زنان مؤمنان هم این غص بصر قرار داده شده است که این حدود عورت مردان از زیر ناف تا بالای زانو و در زنان همه بدن غیر از دو دست و صورت قرار داده شده است. در حدیث آمده: که پیامبر ام سلمة و زنان را به حجاب و غص بصر خواند وقتی ابن مکتوم نابینا وارد شد و ایشان پرسیدندچگونه او که نابینا است. فرمودن: مگر شما او را نمی‌بینید. (5) حنابله:مرد می‌تواند به سر و گردن و دو دست و پای زنان محرم خویش نگاه کند. حکم این نگاه مانند زن برای زن و مرد برای مرد است. (6) شافعی: نگاه مرد به محارمش در جاهایی که زن معمولا نمی‌پوشاند مثل سر و گردن و دست و پاهایش جایز است (7) مالکی: نظر مردان به محارمشان در حد سر و گردن و دو دست و دوپا است کشف اعضای عورت یعنی غیر از این جاها حرام است حتی برای پدر که نظر شهوانی ندارد. همچنین برای مرد جایز نیست که نگاهش را به زن جوان محرمش ادامه دهد. و این برای رعایت احتیاط است. (8) حنفی: نظر مرد به زینت‌های ظاهری و باطنی از زنان محرمش صحیح است به غیر از نظر کردن به پشت و شکم و فرج و رانها و زانوها چرا که نظر در مواضع زینت فقط جایز است. و مواضع زینت هم با توجه با آیه زینت ظاهری سرمه در چشم و انگشتر و حنای دستان است و زینت باطنی تاج سر و زینت موها و رستن آنها و گوشواره برای گوش و گردنبند برای گردن و سینه و خلخال برای ساق است.
و نظر به این زینتها برای محارم حلال است (9) اما نظر به غیر ازآن دوازده گروه نظر به نامحرم گفته می‌شود و همان نگاه مرد به زن و زن به مرد بیگانه در موارد زیر است:
قول جمهور:
جمهور فقها همه بدن زن را به غیر از دو دست و صورتش را عورت می‌دانند. اما عده‌ای دیگر همه بدن زن را عورت می‌دانند حتی صورت و دو دستش را ، دلیل جمهور این است که ماظهر منها در آیه با توجه به قول زمخشری ابن کثیر آنجایی است که به صورت طبعی پیدا است و زن باید صورتش بیرون باشد چطور ممکن است بدون دیدن صورت زن در محاکمه و شهادت و نکاح کاری انجام داد و اصل آن است که صورت پیدا باشد و حدیث پیامبر خطاب به اسما هم پوشانده همه بدنش غیر از دو دست و صورتش بود. (10) همه مذاهب اهل سنت غیر از شافعی در مواقع فتنه زنان را به پوشاندن صورت و دو دست تشویق کرده‌اند. پوشاندن پاها در مذهب حنفیه واجب نیست و جز عورت به شمار نمی‌آید.

نظر مرد به زن بیگانه
مذهب مالکی: مرد بیگانه اجازه ندارد به زن نگاه کند به غیر از صورت و دو دست و نظر نباید با قصد شهوت و لذت باشد.
مذهب شافعی: نظر به زن نامحرم به غیر سبب درست نیست.
مذهب زیدیه و جعفریه: بر عاقل بالغ نظر به زن بیگانه آزاد حتی اگر کافر باشد حرام است, جعفری می‌گوید: نظر مرد به زن در غیر ضرورت جایز نیست. نگاه به دو دست و صورتش با کراهت جایز است اما نباید نظر را ادامه دهد. (11)
حنفیه: نظر به زن بیگانه فقط به دو دست و صورتش جایز است و پاها هم از نظر ابی حنیفه اشکال ندارد.
حنابله: به غیر از ضرورت نظر حلال نیست و نظر به دو دست و صورت فقط به غیر شهوت درست است. اما در همه مذاهب نظر به زن با قصد ازدواج با شروطی مباح است. اما نظر زن به مرد نامحرم از نظر اکثر مذاهب اهل سنت حرام است مگر به غیر ضرورت و در حدی که عورت نیست و یا به نیت ازدواج.
نظر مذهب جعفریه: برای زن نظر به مرد بیگانه یا شنیدن صدای او در غیر ضرورت مانند معامله و طب و اینکه مرد کور باشد حرام است. (12) همه مذاهب به غیر از امامیه صدای زن را عورت نمی‌دانند.
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» [13] زینت لباس به معنای ستر از پوشاندن چیزی گرفته شده است. زن و مرد به تعبیر قران لباس همدیگرند یعنی پوشاننده همدیگرند. لباس از مقتضیات فطرت زن و مرد است. اسلام انسان را از لخت شدن و کشف عورت نهی می‌کند. اصل در انتخاب رنگ لباس برای مسلمان اباحه است. اما در مورد پوشش زن مسلمان با توجه به دلایلی از قران و سنت به شرح زیر است: «....ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن...» اصل خمر از ستر چیزی است اما خمار وسیله پوشاندن سر است, جیوب به معنای پایین گردن و یقه است. من جلابیبهن... الجلابیب جمع جلباب است و آن لباس بزرگی از خمار است. ابن عباس و ابن مسعود روایت کردند که آن رداء است و عده ای گفتند: آن القناع است. و لباسی است که تمام بدن را می‌پوشاند. خداوند همه زنان را به ستر دستور داده است تا پوشش معلوم نباشد مگر اینکه برای همسرش چون تنها زن و شوهر می‌توانند از همدیگر به صورت مشروع بهر ببرند. ذلک ادنی ان یعرفن: یا حرائر آزاده تا با إماء و بردگان قاطی نشوند چون در آن‌ها طمع می‌کنند. (14) از جمع تفاسیر در مورد این آیه برمی‌آید که بر زن مسلمان واجب است که سر و گردن و گوشهایش را بپوشاند و این پوشش او بر سینه‌هایش قرار گیرد. در پوشاندن صورت اختلاف است گروهی می‌گویند باید فقط چشم زن معلوم باشد و این عباس و قتاده می‌گویند: بالای پیشانی تا بالای بینی باید باشد باید صورت وسینه را بپوشاند یعنی نصف صورت پوشیده باشد. اما در مورد جلباب که در آیه 59 احزاب آمده است «....یدنین علیهن من جلابیبهن...» به معانی لباس بلندی که از بالا تا پایین بدن را می‌پوشاند. الجلباب الرداء ابی نجیح از مجاهد می‌گوید که پوشیدن جلباب برای این است که بدانند شما زنان آزاده هستند و از فاسقی به شما متعرض نشود. ابوبکرصدیق (رض) می‌گوید این آیه دلالت بر این دارد که زن مؤمن مامور به ستر صورتش از بیگانگان است و نشان دادن پوشش و عفاف خود هنگام خروج برای اینکه اهل الریب و نیرنگ در او طمع نکنند و این دلالت بر آن دارد اَ مة زن برده بر او پوشش صورتش و موهایش نیست چون خداوند نساء المؤمنین را می‌گوید و اراده خداوند بر آزاده‌ها است و این علامت جدایی زن برده و آزاده است. از نظر اکثر مذاهب جلباب لباس بلندی است که بدن زن را از بالا تا پایین پاهایش می‌پوشاند. در تفسیر دیگری: کلمه‌ی «جلابیب» جمع جلباب است، و آن جامه‏اى است سرتاسرى که تمامى بدن رامى‏پوشاند، و یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مى‏شود، و منظور از جمله‌ی «پیش بکشند مقدارى از جلباب خود را»، این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینه‏هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد. «ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»- یعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و نزدیک‏تر است، در نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمى‏شوند، یعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى‏گردند. بعضى از مفسرین در معناى آن گفته‏اند: این پوشیدگى، نزدیک‏تر بودن ایشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى‏شناساند، چون زنان غیر مسلمان، و نیز کنیزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتیجه کسى متعرض آنان نمى‏شد، و حتى کسى نمى‏پنداشت که ایشان کنیز و یا غیر مسلمانند، و از ملت یهود و نصارى هستند لیکن معناى اول به ذهن نزدیک‏تر است. (15) زینت زینت اسم جامعی برای همه چیزهایی است که با آن تزیین می‌کنند. در اصطلاح شرعی از دیدگاه مفسران زینت لباس و هر آنچه تزیین گردد معنا می‌شود. واستفاده از زینت الت برای زنان مباح است. سرمه و حنا و عطر از زینت زن به شمار می‌آید. اما در مورد سرمه اکثر فقها استفاده از آن را جایز می‌شمارند هم برای مردان هم زنان. غیر از شافعی که در احرام آن را مکروه می‌داند و آن را برای زنان مباح می‌داند اما مالکیه هم برای مردان مکروه می‌داند. در مورد حنا برای زنان مشکلی در استفاده نیست اما برای مردان در صورتی که برای تغییر و جوان شدن باشد حرام است. اما برای زن جواز داده شده است استفاده حنا برای دستان مستحب است. شافعی می‌گوید: زن متأهل همه اوقات برایش استفاده از حنا مستحب است برای زیبایی و خود آرایی همسرش اما برای مجرد مکروه است. مالکیه می‌گوید: حنا برای متأهلان مستحب است و برای زنان مجرد جایز است. حنفیه می‌گوید: حنا برای زن چه مجرد و چه متأهل جایز است. اما استفاده از بوی خوش و عطها مستحب است با توجه به حدیث پیامبر که فرمودند: حبب الی من الدنیا: النساء ، والطیب، وجعلت قرة عینی فی الصلاة و احادیث دیگر.
اما استفاده از عطر برای زنان در غیر منزل مکروه است. برداشتن ابرو برای زنان حرام است. به دلیل حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم که فرمود: «لَعَنَ اللَّهُ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ وَالنَّامِصَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَیِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ...» اما بعضی از حنابله با اذن همسر جایز می‌دانند. اما امامیه می‌گوید برای زن متأهل جایز است. ترجیح: در جامعه امروز با توجه به تنوع و جذابیتهایی که جامعه زنان را به خود محسور کرده است باید راه‌حل‌های تازه‌ای برای جذابیت حجاب و پوشش داشته باشیم؛ چرا که به صورت فطری زنان طالب زیبایی و جذابیت هستند. ابتدا باید این ارزش را به عنوان بخشی از عقیده دینی هر زن مسلمانی نهادینه کنیم وقبل از پرداختن به ظاهرقضیه ، قلبها را نزدیک به ارزش حجاب متمایل نماییم و دختران خود را با تنوع در لباسهای سنتی و قدیمی و در عین حال زیبای فرهنگ خویش آشنا و مانوس کنیم و حجاب را عبادتی مانند نماز در راستای بندگی و تقرب به خداوند بشناسانیم و چهره‌ی زیبای حجاب و حکمت‌های فراوان آن را به جای توبیخ و اجبار برای بانوان خویش روشن نماییم چرا که تبلیغات فرهنگ غرب هر روز بیشتر و عمیق تر از گذشته برای زنان ما نهادینه می‌شود علت آن هم زیبایی و جذابیت ظاهری این فرهنگ است که متاسفانه به دلیل یکنواخت بودن پوششهای زنهای محجب جامعه ما ، به نوعی دختران ما از حجاب فراری اند و به طرف فرهنگ توخالی دیگران می‌روند و فرهنگ و تمدن خودمان را با این همه تنوع و زیبایی و غنی بودن رها می‌کنند و به همین ترتیب این فرهنگ با ورود در جامعه کم کم ارزشهای دیگر ما را کم رنگ تر می‌سازد. البته این یک دلیل است که به نظر من اصل اول فراموش شده است و آن پرداختن به ظاهر و فراموش کردن باطن و نهادینه نشدن این ارزش است. اما در مورد ترجیح آراء به نظر من ترجیح بر پوشش همه بدن به غیر از دو دست و صورت صحیح تر است و همچنین پوششی که جلب توجه نداشته باشد و تعبیر ماظهر منها همان صورت ظاهری و طبیعی یک زن است و نباید صورت آرایش شده باشد چرا که زمانی که موها پوشیده باشد و چادر هم به سر باشد اما صورت کاملا آراسته باشد، مقصد شریعت تحقیق نشده است و دفع کردن مفسده است یعنی همچنان جلب توجه مرد را به همرا دارد. همچنین صدای زن نمی‌تواند عورت باشد چرا که بر طبق تحقیق روانشناسان مردان به نوع تن صدای زنان حساس هستند و نه محتوای سخن آنها. در مورد محارم هم حفظ حدود بسیار مهم است خصوصا برای پسرانی که در خانه هستند و جوانند نباید خواهر بسیار راحت گردن و موهایش را با زینت نمایان کند چرا که این پسر با دیدن این شکل ممکن است به یاد زن دیگری بیفتد هرچند این برای زنان حرج است. شاید خیلی از زنها بگویند ما چه کار کنیم آقایان مؤمن شوند و چشمشان را ببندند اما خلقت از ازل همین‌گونه بوده است و برای سالم زیستن و راحت زیستن و سعادت واقعی حکم خدا اولی است و در تناقض افکار خود با حکم خداوند باید حکم خداوند را پذیرفت. تفاوت بسیار بارزی میان مذاهب در این زمینه وجود نداشت. موارد بسیار جزیی‌اند و قابل بحث نیستند.
پی‌نوشت‌ها:
1- 31 نور.
2- تفسیر المیزان, ج15, ص154-157.
3- موسوعه فقهی, ج24, تزین.
4- ابی بکر احمد بن علی رازی (جصاص)، ج3، ص486.
5- ابی بکر احمد بن علی رازی (جصاص)، ج3, ص40.
6- زمخشری جار الله. الکشاف, دار المعرفة, ج3.
7- المغنی, ج6, ص555 .
8- نهایة المحتاج, ج6, ص185.
9- الشرح الصغیر للدردیر و حاشیة الصاوی, ج1, ص106
10- المبسوط. سرخسی, ج10, ص149, احکام القران, جصاص, ج3, ص373.
11- تفسیر زمخشری, ج3, ص230-231. تفسیر ابن کثیر, ج3, ص283.
12- شرح الازهار فی فقه الزیدیة, ج2, ص113. و شرائع الإسلام. حلی, ج2ص269.
13- آیه 59 سوره احزاب.
14- الروضة البهیة شرح اللمعة الدمشقیة, ج2, ص67.
15- تفسیر المیزان, ج16, ص105
منابع:
1- امام ابو عبدالله محمد بن احمد الانصاری القرطبی. کتاب الجامع لأحکام القرآن. دار الکتب العلمیة, ج7
2- ابی بکر احمد بن علی رازی جصاص. احکام القران. دار الکتب العلمیة, ج3
3- موسوعة فقهی. وزارة اوقاف و شئون اسلامی, ج24
4- سید محمد باقر موسوی همدانی. ترجمه تفسیر المیزان. دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین قم
5- ترجمه تفسیر طبری. انتشارات توس. تهران. چاپ دوم.
6- ابوالاعلی مودودی. حجاب اسلامی. ترجمه نعمت الله شهرانی. نشر احسان.
7- دکتر عبدالکریم زیدان. المفصل فی احکام المراة و البیت المسلم. موسسه الرسالة, ج3. احکام بین النساء و الرجال
8- زین العابدین قربانی لاهیجی:تفسیر جامع ایات الاحکام. نکاح و طلاق, ج9و10. نشر سایه.
9- محمود. زمخشری. دار الکتاب العربی, ص235